۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

كاش مي خوابيدم، تو رو خواب مي ديدم...

خبر كوتاه بود. درست لحظه اي بعد از تموم شدن كنسرت سيمرغ، اوج لذت شنيدن صداي همايون و البته ديدنش، اس ام اس حسن رسيد دستم. محمد نوري درگذشت. ريختم....
 چطور ديگه ميشه خوند «جان مريم چشماتو وا كن...» چطور ميشه گوش كرد و اشك نريخت. اولين بار با آلبوم «شكوفه خاطرات» عاشقش شدم. گمونم اول دبيرستان بودم. فرو ريختم...
آخ اگه بارون بزنه...

۱ نظر:

sarmad گفت...

معروف شدي فيلترت كردن؟!
به روح اعتقاد داري؟
پس چرا اينجا اينقدر يخ وبي روحه؟