هيچ شيشه اي دو بار نميشكنه...
۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه
۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه
بيستم مهرماه سال هزار و سيصد و هشتاد و نه
براي هر آدمي روز تولدش روز خاصي به حساب ميآيد. خل بازي در ميآورد گاهي براي خودش. تا ميرسد به آن روز تنش گر ميگيرد. هواي دلش ابري و باراني ميشود، حتي اگر به روي خودش هم نياورد. تو انگار كن چيزي شبيه حسات در لحظه تحويل سال يا با شيطنت بگو شبيه يك عادت ساليانه.
اين روز آدم براي خودش گم ميشود در زمان. شروع ميكند به خيال. ميرود 10 سال قبل. بعد ميبيند 10 سال قبلش سفيد است... نه ببخشيد خالي است. بعد دوباره برميگردد به حال و تا نگاهش ميافتد به آدمهايش – اين آدمهايش كه ميگويم به معناي مالكيت نيست، كه به معني آدمهاي دور و ورش است، آدمهاي نزديكش و عزيزتر از جانش- يك لبخند پخش ميشود روي صورتش...
پ.ن 2: لحظه لحظه بودنم كنارتان را غنيمت مي شمارم، شما كه خوبيتان بي دريغ است:
مريم، زهرا، نفيسه، آزاده، نيـــــلوفر، مهدي، علي كوچيكه ص.، حسين، محمدامير، فرهاد، فرشاد، رحمان
پ.ن 3: با تشكر از آرين و آني :)
برچسبها:
با تو
۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه
مجازات مرگ
به دوستم (علي كوچيكه ص.) پيشنهاد دادم كه متني رو براي بلاگم آماده كنه. ايشون هم متن زير رو پيشنهاد داد. البته دوست داشتم متني يا شعري از خودش بود.
***
مجازات مرگ يک وسيله ترور است، وهيچ نمونه ای از عمل حق طلبانه نيست. اين بسيار سخت است و ابدا غير ممکن است، يک قرار داد که بوسيله آن بتوان اين حق را قائل شد و يا هدفی را برای آن مشخص کرد که مجازات مرگ در يک جامعه متمدن افتخار آميز را بتواند مستدل کند. مجازات بطور عادی اين گونه مورد دفاع قرار ميگيرد که يک وسيله برای بهتر نمودن و يا ترساندن است. اما کدامين حق را کسی دارا مي باشد که مرا مجازات کند ، تا ديگران را بهتر کند و يا بترساند؟ بعلاوه چيزی بنام آمار وجود دارد، و اين در تاريخ نشان مي دهد که ، هردو کاملا وتماما اين را ثابت مي کنند ،جهان از زمان بوسيله مجازات نه بهتر شده است و نه ترسانده شده است. کاملا برعکس ...
اگر ما در مورد مسائل بطور روشن سخن بگوييم و از در پرده سخن گفتن امتناع کنيم، در اين صورت مجازات يک وسيله دفاعی جامعه است عليه نقض شرايط زندگی، هرچيزی که محتوی آن ميخواهد باشد. اما اين چه چامعه ای است که وسيله بهتری برای دفاع از خود جز جلاد نمي شناسد...؟ زمانی که تبهکاری در اعداد و رقم بزرگ بررسی شوند، در تکرار و نوع تکرار آن نشان ميدهد که اين الزام وجود ندارد بجای اينکه جلاد را مورد تجليل قرار دهيم، که يکسری تبهکاری را از بين ببرد، که برای تبهکاری جديدی مکان ايجاد کنيم، بايستی که در مورد چنين سيستمی فکر کنيم که چنين تبهکاری را توليد ميکند؟
کارل مارکس ، مجازات مرگ
برچسبها:
جامعه
اشتراک در:
پستها (Atom)