۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

شام آخر

خداحافظ

۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

دنياي اين روزاي من

شنيده بودم در دوره آخرالزمان انسانها صبح از منزل بيرون ميروند در حالي كه مومن هستند و شب هنگام كه برميگردند كافر... *
اما نشنيده بودم كه شب با لبخند به خواب ميرند و صبحشون رو با اشك شروع ميكنند

* گير نديد كه منبع روايت كجاست كه مجبور ميشم بگم نهج الفصاحه حديث 1075 !!! ميتونيد بريد خودتون نگاه كنيد كه راست ميگم يا نه!!!

۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

از پس اشکی که همچو هاله اندوه...*

گاهی دوستی چیزی میگه که هزار جواب داری و بی جواب میمونه حرفش.
گفت: "زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو هماغوشی"
گفتم: محالی بین دو محال.
پاک کردم...
گفتم: وقتی آغوشی نیست که پناهت شه یا آغوشت پناه کسی نیست سیگار پشت سیگار هیچ حس زندگی نداره.
پاک کردم...
گفتم: وقتی سیگار روشن رو تو آغوش هماغوشم خاموش میکنن زندگی رو صرف نمیکنم، میمیرم.
پاک کردم...
گفتم...
پاک کردم...
بی جواب موند مثل همیشه...

*شعر رمیده از ه.ا.سایه. بخوانید لطفا.