۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

جشنواره فيلم فجر - روز ششم

"كم  ِ ما، كرم  ِ شما!"

طهران تهران - اپيزود اول - داريوش مهرجويي

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

جشنواره فيلم فجر - روز پنجم

"تو هم برو فکر کنم یکیو دارم..."

صد سال به این سالها - سامان مقدم

جشنواره فيلم فجر - روز چهارم


"آدما، تو روزگار بی پناهی، یه نگاه گرم می خوان!"

کیمیا و خاک - عباس رافعی

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

جشنواره فيلم فجر - روز سوم

"خوشبخي يعني ديدن چيزاي كوچيك!"

طلا و مس - همايون اسعديان

۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

جشنواره فيلم فجر - روز دوم

"تو زندگيت به اون چيزي كه مي خواستي رسيدي؟ اين سوالي ئه كه آدمو فلج مي كنه."

در آغاز يك روز - بهرام توكلي

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

جشنواره فيلم فجر - روز اول


يك : از امروز جشنواره فيلم فجر شروع شد و قصد دارم روزي يك جمله از يكي از فيلم هايي كه ديدم رو بنويسم اينجا

دو: انصافا امسال خيلي خلوت ئه و گمونم دليلش تحريم باشه
سه:


"شما تربيت شدين چيزي كه ميگين نباشين"


به رنگ ارغوان - ابراهيم حاتمي كيا

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

داد بي داد...


هيچ كس به خودش نميتونه دروغ بگه...

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

كز اين دو راهه منزل...



ديدي وقتي دو دوست صميمي در پايان يكي از ملاقات هاي شايد هر روزشان قرار است هر كدام از سمتي بروند كه پشتشان به هم ميشود. اوايل هيچ كدام نمي خواهند نفر اولي باشند كه به آن ديگري پشت ميكنند اما هرچه بيشتر عمق ميگيرد اين دوستي ديگر مفهوم اولين كم كم از بين مي رود. هر دو همزمان برميگردند و راهشان را ميگيرند بي آنكه نگران اول شدن ديگري باشند. هر دو كاملا همزمان بر ميگردند و گاهي هم براي دل خودشان سري به عقب ميچرخانند تا از كسي كه دوستشان دارند بي خبر نمانند، با اينكه همين چند ثانيه قبل پيش هم بوده اند، و در همين لحظه ميبينند آن ديگري نيز همزمان سر به عقب چرخانده تا از كسي كه دوستش دارد بي خبر نماند، با اينكه همين چند ثانيه قبل پيش هم بوده اند!

من عاشق اين "همزمان"ي هام.

۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

گاهي كمي بي عدالتي رو عشق است!


"تو سر ِ جاتي!" جمله خيلي كوتاه بود اما كوبنده. مثل خوره افتاد به جونت. از اينجا كه هستي و "به جا" هم هستي خنده ات گرفت. ساعت از يك شب هم گذشته بود. پياده ميري و با خودت فكر ميكني كه چرا سر جات هستي؟ يا چرا جات اينجاست؟

هميشه براي خودت عدالت رو اينطور تعريف ميكردي: عدالت يعني هر چيز و هر كسي سر جاي خودش!
حالا خودتو در صف اولين شاكي ها از اجراي عدالت ميبيني و تا ميخواي اشك بريزي بالاخره يه تاكسي پيدا ميشه كه سوارت كنه و ببردت "يه جاي ديگه".
اما تو هنوز درگير اين هستي كه "تو سر جاتي!"


۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

بد شد!


بدترین هوا وقتی ئه که بعد از برف بارون بیاد...



17 دی کجا بودی؟ - امیررضا کوهستانی