۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

13 آبان 1388

از دیشب مدام در حال فکر کردن یه این موضوع هستم که شادی و اندوه را چگونه می توان اندازه گیری کرد. شادی و اندوه در کجای وجود یک انسان قرار دارد. مثلا عده ای از آدمها که همگی مشغول یک کار مشترک هستند و در سالن تئتر یا سینما نشسته اند؛ همگی تصمیم گرفته اند بخشی از سهم زمان زنده بودشنان را در یک مکان مشخص و صرف دیدن نمایشی خاص بکنند. چطور میتوان فهمید کدامیک از این آدمها که همه روی صندلیهای مشابه نشسته اند، شاد یا غمگین اند؟
شادی و اندوه در مغز ریشه دارد یا در دل؟ دل چیست؟
نمی دانم... جان، روح، روان...
اصلا آیا می توان در فهرست رکوردهای دنیای انسانها شادترین یا غمگین ترین انسان را ثبت کرد؟
چه چیزهایی انسان را غمگین میکند؟؟!
بیماری، درد، جدایی، از دست دادن یاران، پایمال شدن حق، دروغ، عدم تناسب، مرگ، ناهنجاری، از دست دادن اشیا مورد علاقه، نگرانی و اضطراب، ناتوانی، حادثه، از بین رفتن یا ضایع شدن محصول تلاش، ظلم...
راستی این ظلم منشا بسیاری از بدی هاست. دروغ، مرگ، تنهایی... حاصل ظلم هستند. ظلم را چه کسی خلق  کرده و چه کسی پشتیبانی میکند؟ چرا همیشه ظالم ها قدرتمند هستند؟ آیا قدرت ظلم می آورد یا نه! این ظلم است که قدرت به همراه دارد؟ قدرت در ذات چیز خوب و دلپذیری است. قدرت همیشه شادی آور است. پس چرا این نماد بدترین بدی ها، یعنی ظلم همیشه همراه قدرت است؟
اگر آرزو کنم که قدرت به دست مظلومان بیفتد آیا آنها هم ظالم میشوند یا نه آنها قدرتمندان دوست داشتنی خواهند بود؟ در آن صورت تکلیف ظالم های بی قدرت چه خواهد شد. آیا ستمگر بی قدرت نمی تواند ستم کن؟؟
خدایا! این ستمگری و زورگویی را چرا به مغز بشر راه دادی؟

====
دوست خوبم خانم آرین آذریان این متن رو پارسال در ساعاتی که در دسترس نبودم نوشت و بد ندیدم یعد از یک سال اینجا منتشرش کنم.

۱ نظر:

مهدی گفت...

نوشته خوبی است. سوالهایی که شاید هیچ وقت جوابی واسه اونا پیدا نشه. شاید بزرگترین ظلم به بشر همینه که باید تمام عمر فقط دنبال جواب این سوالا بگرده.
پرومته
درود.