۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

كز اين دو راهه منزل...



ديدي وقتي دو دوست صميمي در پايان يكي از ملاقات هاي شايد هر روزشان قرار است هر كدام از سمتي بروند كه پشتشان به هم ميشود. اوايل هيچ كدام نمي خواهند نفر اولي باشند كه به آن ديگري پشت ميكنند اما هرچه بيشتر عمق ميگيرد اين دوستي ديگر مفهوم اولين كم كم از بين مي رود. هر دو همزمان برميگردند و راهشان را ميگيرند بي آنكه نگران اول شدن ديگري باشند. هر دو كاملا همزمان بر ميگردند و گاهي هم براي دل خودشان سري به عقب ميچرخانند تا از كسي كه دوستشان دارند بي خبر نمانند، با اينكه همين چند ثانيه قبل پيش هم بوده اند، و در همين لحظه ميبينند آن ديگري نيز همزمان سر به عقب چرخانده تا از كسي كه دوستش دارد بي خبر نماند، با اينكه همين چند ثانيه قبل پيش هم بوده اند!

من عاشق اين "همزمان"ي هام.

هیچ نظری موجود نیست: