ببخش بابت پابرهنه رفتنت
سپرده بودم کفشهایت را بدزدند
که بمانی...
پ.ن: اگر تکراری بود ببخشید، اما خودم اینو خیلی دوست دارم. حالا تو هی زیر لب بگو خودشیفته...
سپرده بودم کفشهایت را بدزدند
که بمانی...
پ.ن: اگر تکراری بود ببخشید، اما خودم اینو خیلی دوست دارم. حالا تو هی زیر لب بگو خودشیفته...
۸ نظر:
بسیار زیبا...
اگر تکراری هم بود من نخونده بودم:)
نه آقا اصلن تكراري اصلن هر چي. همين كه بعد از يك قرن آپ كردي خودش كلي خوبه.
ضمنن خيلي هم خوبه اين شعر. درود.
من حاضرم رحمت بی دریغ نموده اون عکس قشنگه رو که درست کرده بودم، واسه-ت بفرستم بذاری همین جا، امت لذت بیشتری ببرن
به .Respect (احترام السلطنه - فرشاد سابق):
کدوم عکس؟
روزی 1000 بار اینو تو ذهنم تکرار میکنم ولی هیچ وقت تکراری نمیشه
منم اینو خیلی دوست دارم
کفشهای من مانده اینسوی دیوار... نماندم پا برهنه_دلی نماند که لمس کند این خطوط مبهم را
حیف
اگه نرفته بودی
جاده پر از ترانه
کوچه پر از غزل بود
به سوی تو روانه......
دو تا عکسی رو که قبل مردن 360 یکی واسه این یکی واسه «طره» گذاشته بودم، یادت نیست؟ البته الان که نگاه می کنم واسه اینو پیدا نمی کنم، باید بگردمش
ارسال یک نظر